به نام خداوند بخشنده ی مهربان
موضوعی که سالهاست ذهن من رو به خودش
مشغول کرده اینه که من به عنوان یه زن در اسلام و
در جامعه ای که درش زندگی میکنم چه حقوقی دارم.
درست یادم نیست این مسائل از چه سنی به ذهنم
هجوم آورد ولی یادمه که از بچگی سوالای زیادی
درباره ی حق و حقوق خانوم ها در ذهنم از خودم
می پرسیدم . ولی به هیچکدوم اونا جوابی
نمی تونستم بدم ! بعد که کمی بزرگتر شدم در
دبیرستان مسائل تو ذهنم رو برای اولین بار مطرح
کردم !
یادمه اولین باری که در باره ی حقوق زن صحبت
کردم دوم دبیرستان بودم .کلاس بینش اسلامی
بود . توی کلاسمون عده ای با حرفای من موافق
بودن و عده ای هم مخالف !
ولی یادمه دبیرمون با لبخند حرفای منو تائید می کرد
شاید توی زندگیش با بعضی از اون مشکلات برخورد
کرده بود و شایدم اینطور نبود !
یکی از بچه های کلاس حرفش هنوز یادمه .
می گفت : (به ما چه که قانون در مورد زن چی گفته
ما پامونو که از اینجا بیرون بذاریم باید بشیم دختر خونه
و بهدها هم زن خونه !پس بهتره الکی مخالفت نکنیم
و اعصاب خودمونو خورد نکنیم . بایدخودمون رو با
جامعه سازگار کنیم !)
سوم دبیرستان که رفتم مدرسم عوض شد .
نمی دونم چه حکمتی بود که همیشه سر کلاس
بینش اسلامی حرف حقوق زن مطرح میشد .
این دفعه دبیرمون معلومات بیشتری داشت .با اینکه
اون سال چیزی مربوط به زن تو کتابمون نبود ولی
نمی دونم چطور شد که بازم حرف زن و حقوقش
رو پیش کشیدم . که دبیرمون گفت: ( من هم به
سن و سال تو بودم این سوالا رو از خودم می کردم
وخیلی هم نارحتم میکرد .ولی وقتی ازدواج کردم
دیدم اونطوری که فکر می کردم نیست !هیچکدوم
از اون مشکلات برام تو زندگی با شوهرم پیش نیومد
به همین خاطر الان طرز فکر من مثل گذشته ها
نیست.)
گفتم :خانم ! یعنی تونستین به اون سوالا جواب
بدین؟
گفت :به بعضی هاش آره ولی به بعضی هاش هم
نه ! ولی دیگه برام مثل یه بحران مطرح نیستن.
گفتم:پس مشکل به قوت خودش باقیه ولی شما
شانس آوردین که شوهر خوبی دارین و نخواسته
قوانین و احکام اسلام رو در مورد شما انجام بده
مثلا اگه می خواست می تونسن بگه حق بری
بازار یا الان نباید بری خونه ی مادرت من خوشم
نمیاد و ... . ولی شوهر شما این چیزا رو نگفته
گفت:خب بیشتر مردا نمیگن چون اونطوری زندگی
واسه خودشون زهر میشه.
.به هر حال بحث های زیادی اون سال با هم داشتیم
سال بعد هم پیش دانشگاهی و همون دبیر و چیزایی
که در مورد تساوی و تشابه حقوق زن و مرد توی
کتابمون بود باعث بحث های زیادی میشد که آخرش
هم دبیرمون نتونست منو قانع کنه ( البته خودش هم
.)قانع نشده بود و با بیشتر حرفای من موافق بود
ادامه دارد ...